قاصدک
ای گل نجمه شدی عشق شرربار مرا
باعث عزّ و شرف گرمی بازار مرا
حرمت روی زمین در گهربار مرا
بر دلم شمس یقین دولت سرشار مرا
اندر این ظلمت شب تابش انوار مرا
یا معین الضعفا، در دو جهان یار مرا
بی رضایت نشود هیچ رضایی اصلا
همچو دعبل بخر اشعار مرا یا مولا
گرچه ناقابلم و دست به دامان رضا
جان ناقابل من فدیه ی جانان رضا
شمس شرمنده شد از جلوه ی تابان رضا
قبله شد بر وطنم شهر خراسان رضا
شرط توحید بود مهر درخشان رضا
کاش می شد که شوم گوش به فرمان رضا
چون کبوتر نشدم پر بزنم در حرمش
می شوم قاصدک لطف و عطا و کرمش
در حریم تو شها جمله جنان می بینم
عرشیان بر در تو چرخ زنان می بینم
فرشیان پیش درت بی دل و جان می بینم
جلوه ی جود تو را من به هر آن می بینم
بر نیاز نگهت کل جهان می بینم
پیش پای قدمت سروقدان می بینم
فارغ از هر دو جهان کرد مرا مرقد تو
جان من باد فدای حرم و گنبد تو
(جان "اکبر" به فدای حرم و گنبد تو)
شعر از اکبر پورآقا 23/06/92
.: Weblog Themes By Pichak :.